محمد موسوی عقیقی

جهان مدرنِ چندهمسری

يكشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۸، ۰۵:۰۸ ب.ظ

چندزنی (چندهمسری برای شوهر) این روزها با انتشار پوستری دوباره پُربحث شده است. هم طرفداران جدی از سوی مذهبی‌های سنتی دارد و هم منتقدان پرخروشی که آن را تا سطح اشاعه‌ی فحشا و... تعریف می‌کنند. هم در دینی و عقلانی بودنش مستند ارائه شده و هم در غیرعقلانی و نااخلاقی بودنش. شخصاً معتقدم چندهمسری (چه برای مرد چه برای زن) دارای یک بافتِ تاریخی و محیطی بوده که اکنون بودنش نه تنها دردی را دوا نمی‌کند بلکه درد را می افزوند. بافتِ تاریخی چندهمسری در جامعه‌ای بوده که افراد قبیله‌ای و به دور از هیاهوی گذار از سنت‌ها زندگی می‌کردند یا پیرامون افرادی بوده که ثروتمند محسوب می‌شدند. جامعه‌ی قبیله‌ای به سنت‌ها عمل می‌کرده و جامعه‌ی ثروتمند به امیال و طمع‌ها. اما دین (بنابر تفسیرهای مشهورش) فارغ از بحث‌های جامعه شناختی دو مورد را (به صورت الاهیاتی‌اش) بنیانگذاری کرد:

الف) چندزنی دائم برای مرد

ب) چند زنی موقت برای مرد

چندزنی دائم مورد اتفاق همگانی است که اسلام را تفسیر کرده‌اند. ورود اسلام به چندزنی مردان از سویی با پیشینه‌ی عرفی-محیطی بوده و از سوی دیگر متضمن عمل به سنت نبوی است. پیام آوراسلام تا زمان وفات خود حدود 25 زنِ ازدواجی/دائمی داشت که از میان آنان بعضی فوت کرده و بعضی را طلاق داده بود و از 8 زن نیز خواستگاریِ برهم خورده داشت. بعضی از این زنان خود محمد(ص) را خواستگاری کرده بودند. قرآن در آیه 52 سوره احزاب به او تذکر می‌دهد که از این به بعد دیگر نمی‌تواند همسری را به ازدواج خود دربیاورد یا آن را با زن دیگری جایگزین کند. تأکید آیه جایی است که هشدار می‌دهد حتی اگر زیبایی آن زن محمد(ص) را به اعجاب وادارد، او نیز مجاز به ازدواجِ دوباره نیست:

لایَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواج وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ إِلاّ ما مَلَکَتْ یَمِینُکَ وَ کانَ اللّهُ عَلى کُلِّ شَیْء رَقِیباً.

چندزنی در این سرزمین، به نوعی عرف بوده و این توجیه عرفی برای شخصیت محبوب و شاخصی چون پیام آوراسلام (به سبب منزلت و قدرت) بیش از دیگران است. بر اساس شاخص‌های اخلاقی و زیستی و باورهای جامعه‌ی آن روزگار محمد(ص) خلاف اخلاقی مرتکب نشده است. تفسیر از محمد(ص) باید گونه‌ای باشد تا زمینه‌های زیستی و موقعیت اجتماعی او فراموش نگردد. اشکال، تعمیمِ نحوه زیستی نبوی و پیشوایان دینی (همه مذاهب اسلامی) به مردمانی است که باورهای عرفی امروزشان چندزنی را خلاف اصول عرفی می‌داند.

با این حال دو نکته در نقد و بررسی چندزنی برای مردان مورد توجه قرار نگرفته است:

1) جوازِ چندزنی، حکمی مختص به مسلمانان است. اگر دایره باورهای مسلمانان را به تعدد و تکثر بکشانیم، حداقل می‌توان گفت «جواز چندزنی مختص به مسلمانان سنتی است که خواستارِ تطبیق زندگی خود با شاخصه‌های زندگی پیام آوراسلام هستند». پس در این صورت مسلمانانی که به آن احکام سنتی باور ندارند، خارج از این جوازند.

2) جامعه‌ی ما یا مسلمانِ سنتی است، یا مسلمانی که از سنت گذر کرده یا غیرمسلمان با هر دین و آیینی. آنانی که مسلمانِ سنتی‌اند و به توجیهاتِ مسلمانان دگراندیش بی‌اعتنایند، خواه یا ناخواه باید چندزنی در اسلام و تعمیم به دوران کنونی را بپذیرند. می‌ماند مسلمانان دگراندیش و غیرمسلمانان. اینان عمدتاً کسانی‌اند که با مفاهیم جهانِ مدرن سرِ دوستی دارند. آزادی، با تمام سویه‌های سیاسی و فلسفی‌اش مهم‌ترین شاخصه‌ای است که این افراد را به خود جذب کرده است.

آزادی شخصی مهم‌ترین بخشِ «آزادی»(اعم از اجتماعی و شخصی) است. نوع پوشش ورای باورهای دینی، عدم اجبار در پوشش، آزادی در رفت و آمد، حق تصمیم‌گیری بدون اجبار برای زندگی شخصی خود و حتّی حق انتخاب راهِ اشتباه از جمله مواردِ آزادی شخصی است. من و شما به دلایلی که آوردم باور داریم «چندزنی برای مردان» در اسلام، حکمی عرفی بوده و برای زمان ما تناسبی ندارد. حال بیایید چند پیش فرض را در نظر بگیریم:

1) ازدواج یک کُنش شخصی است که سویه‌های اجتماعی دارد ولی اساساً تصمیم برای آن یک عرفِ شخصی است.

2) زن و مردِ «مسلمانی» به «چندهمسری برای مرد» اعتقاد دارند.

3) چندزنی بستگی به خواست مرد و رضایت زن اول دارد. به عبارتی حداقل در شرایط کنونی که حتی زنان مذهبی کمی خودمختاری یافته‌اند، چندزنی برای مرد مشروط به خواست خودش و رضایت زن اول است.

4) زن شخصاً بر اساس باورهای دینی و نحوه زیستی اجتماعی خود، از زن دوم داشتن شوهرش راضی است.

با وجود چنین پیش فرض هایی چرا باید چندزنیِ مرد «ممنوع» باشد؟. بنا بر باور ما چندزنی «اشتباه» است، ولی «آزادی» این امکان را به دیگران می‌دهد تا میان «درست» و «غلط»، «غلط» را انتخاب کنند. اساساً اگر «چندزنی» مساوی با «سلفی زیستی» هم باشد، افرادی حق دارند که زندگی به سبک قوانین صدر اسلام را برای خود مُجاز بدانند؛ اینطور نیست؟. «آزادی» را اگر باور داریم، همانطور که آزادی در حجاب، آزادی در روابطِ مرد و زن، آزادیِ بیان و... وجود دارد، آزادی در حق انتخاب هم وجود دارد، کسر و تنزل آزادی به چند موضوع و دغدغه، آزادی به همراهی استبداد است. فرض کنید پدری به دخترش می‌گوید «مختاری با هر کسی که صلاح دیدی ازدواج کنی إلا فلانی». این اعمال نفوذ پدر در تصمیم دختر، خود استبداد و نادیده گرفتن حق انتخاب دختر در موضوع شخصی ازدواج است. اگر ازدواج موضوعی شخصی است، چندهمسری هم شخصی است، آزادی شخصی تنها تا زمانی مُجاز به اعمال است که «حقوق دیگران» را در تزاحم و تضاد نکند. به عبارتی ازدواج چندهمسری در تزاحم با حقوق دیگران نیست تا بتوان در آن نفوذ کرد. آزادی شخصی زمانی در مقابل آزادی اجتماعی لغو می‌شود که حقوق شخصی در تزاحم با حقوق اجتماعی باشد. «هرمنوتیک زیستی» نیز از ثمره‌های «آزادی» است و جامعه را از یکپارچه بودن خارج می‌کند. جامعه‌ی آزاد، عرف‌های خُرد دارد زیرا متشکل از افرادی است که عقائد و باورهای متفاوتی نسبت به یکدیگر دارند. چندهمسری در جوامعی (خُرد یا کلان) مُجاز شمرده می‌شود، این موضوع در تزاحم و تضاد با حقوق دیگران افراد نیست. همانطور که حامیان «تجرد زیستی» و حامیان «تک همسری» برای خود تبلیغ دارند، حامیان «چندهمسری» به تبلیغ کردن مُجازند. نمی‌شود بگوییم همه انسان‌ها حق دارند هر آیینی داشته باشند ولی مسلمان نشوند؛ اگر هم مسلمانند نباید به باور الف اعتقاد داشته باشند.

«آزادی» همانطور که حجاب اختیاری، حق انتخاب، آزادی بیان و... را دارد، همجنسگرایی، آزادی جنسی، چندزنی و حتی خارج از مسلمانان چندشوهری هم دارد. یعنی اگر ما «چندهمسری» را خارج از عرف و آیین مسلمانان تفسیر و تحلیل کنیم، در آزادی خواهی، «چندشوهری» برای زنان هم امری ممکن خواهد بود چه اینکه زنان هم حق دارند (با همان شرایطِ چندزنی برای مرد: درخواست و رضایت) انتخاب کنند حتی اگر اشتباه باشد.

یک استدلال دیگر؛ در بحث آزادی، هر انسانی «آزادی جنسی» هم دارد. یعنی بتواند شریک جنسی خود را آزادانه انتخاب کند. آزادی جنسی صرفاً بهره وری دو انسان از یکدیگر به جهت ارضای غرایز جنسی است. کسانی که در ازدواج خود تعهد به تک همسری و تک زیستی جنسی با دیگری داده‌اند قطعاً از «آزادی جنسی» خارج‌اند زیرا «تعهد» داده‌اند. آزادی جنسی «تعداد» ندارد. این نوع آزادی که الان در اکثر کشورهای نامسلمان مرسوم است، صورت اسلامی‌اش «متعه/ ازدواج موقت» است. در ازدواج موقتِ اسلامی، زنی که صیغه می‌شود صرفاً برای ارضای جنسی است. به گمان من، متعه نصّ دینی ندارد؛ آیه‌ای که از آن «جواز متعه» را برداشت می‌کنند مربوط به همان ازدواج دائم و ضمیمه آیه‌ی دیگری است. با این حال اگر «آزادی جنسی» را بپذیریم، متعه هم باید پذیرفته شود.

یک فرد مسلمان و یک فرد نامسلمان را در نظر بگیرید:

(مسلمان): معتقد است که می‌تواند با رضایت زن اول، زن دوم بگیرد.

(نامسلمان): معتقد است که می‌تواند با رضایتِ شریک جنسی اول، شریک جنسی دیگری اضافه شود.

در این دو چه تفاوتی وجود دارد؟. اگر شریک جنسی تبدیل شود به همسر و رضایت دهد به چندزنیِ مرد، آیا ما مُجاز هستیم چون این روش را بنا بر باور خود اشتباه می‌دانیم، رفتار آنان را ممنوع کنیم؟. «هرمنوتیک زیستی» همین تفاوت رفتارها و پذیرفتن آنان به عنوان حق انسان هاست. مخالف بودن تنها اجازه می‌دهد که نقد کنیم، پذیرفتن این نقد اجباری نیست.

من مخالف چندهمسری از هر نوع‌اش هستم. اما به نظرم می‌توان آن را بر اساس «آزادی» و «هرمنوتیک زیستی» پذیرفت و تقریری خلاصه به صورت زیر ارائه کرد:

1) موضوع بحث، کُنشِ مسلمانِ سنتی و واکنش مسلمانان دگراندیش یا نامسلمانان است.

2) چندهمسری و به تعبیری چندزنی برای مردِ مسلمان سنتی است و افراد نامسلمان یا دگراندیش از دایره بحث خارج‌اند.

3) شخصاً با چندهمسری (+ چندزنی مرد) مخالفم و آن را یک عرف زیستی در صدراسلام می‌دانم که با قوانین عصر حاضر مناسبتی ندارد.

4) آزادی، موضوعی است که همه باید برای رسیدن به آن تلاش کنند، مهم‌ترین ثمره‌ی آزادی «هرمنوتیک زیستی» افراد است. یعنی زیستن مسالمت آمیز با افرادی که با من و تو متفاوت‌اند.

5) آزادی به همراه خود آزادی بیان، آزادی جنسی، آزادی عقیده و... دارد. همجنسگرایی، حجاب و پوشش اختیاری، اختیار در ازدواج، حق انتخاب و تصمیم‌گیری بدون اجبار و... از بارزترین مصادیقی است که جامعه کنونی ما برای آن مبارزه می‌کند. آزادی همه این‌ها را برآورده می‌کند ولی آزادی به همراه خود «چندهمسری(چه برای مرد چه برای زن)» دارد.

6) در زندگی آزادانه هر فردی حق دارد راه اشتباه را انتخاب کند. بهشتِ زوری هیچ فضیلتی ندارد و چه بسا رذیلت‌هایی بیافریند. چندهمسری برای مردِ مسلمان، اگر اشتباه هم باشد قابل منع نیست. مسلمانانِ سنتی مادامی که خواسته‌هایشان با حقوقِ شخصی یا اجتماعی (به معنای عام) تعارض و تزاحم نداشته باشد حق دارند «سلفی زیستی» داشته و چندهمسری را بپذیرند و آن را میان خود اعمال و حتی تبلیغ کنند. همانگونه که دیگران آرا و روش زیستی خود را تبلیغ می‌کنند.

7) اگر اساسِ باورهای ما آزادانه باشد و بحث را فرادینی بنگریم نیز کسانی که قائل به چندشوهری‌اند هم حق انتخاب چنین راهی را دارند.

8) چندهمسری (چه برای مرد چه برای زن) بر اسلوبِ اخلاقی، بنا بر درخواستِ مرد یا زن و با رضایت همسر اول (مرد یا زن) است. به عبارتی در بحث درون دینی، اگر مرد مسلمانی زن دوم بگیرد، نخست باید خود او از چنین خواسته‌اش رضایت داشته باشد و دوم اینکه باید زن اول او به چنین تعدد زوجاتی راضی باشد. ازدواج دومِ مرد تقسیمِ حق زن اول با زن دوم است لذا رضایتِ زن اول شرط الزامی است.

9) با تمام مخالفت‌ها، آزادی این امکان را می دهد تا زنان بتوانند به چندزنی شوهرشان رضایت دهند. این موضوع قابل نقد کردن بوده ولی قابل منع کردن نیست، همانطور که حجاب اختیاری و... قابل منع نیست.

۹۸/۰۸/۱۹
محمد موسوی عقیقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی